از آش کرده کاسه گرم است
سلیمان راوش سلیمان راوش

در پسینه روز ها در میان برخی از هموطنان ما در داخل و خارج از کشور بحث های معلومی در رابطه به نشر دوبارهء کاریکاتور های محمد  پیغمبر مسلمانها و تهیه فیلمی بر اساس احکام و امثال قرآن از سوی فیلم سازان هالندی به راه انداخته شده است.

همانگونه که اشاره شده، مضمون و چرایی این بحث ها و نقد ها معلوم است. زیرا؛ هیچ کشور مسلمان دیگر حتی کشور های عربی که پیغمبر محمد بن عبدالله از تبار ایشان می باشد و بیشترین منفعت را ایشان از احکام آیه یی و احادیث از آغاز حیات پیغمبر تا به امروز برده و می برند  عکس العمل این چنینی که مستعربه هایی کشور ما نشان میدهند ، از خویش تبارز نداده و حتی خاموش اند. چون در دیگر کشور ها حتی عربستان ، سطح دانش و عقل به جایی رسیده است که دیگر نمی شود چهل ، پنجاه نفری را با پرداخت پنج دالر  اجیر نمود و با مصرف دو تا سیصد دالر امریکایی یک نمایش ( مظاهره) به راه انداخت . ولی در کشور فقیر و مصیبت زده ای ما که مردم به لقمه نانی محتاج اند، و از سوی دیگر بی بهره از سواد و دانش اند. این کار در پنج دالر نه، که در بدل یک دالر می تواند انجام یابد. تماشای آنانی که در همایش ها و نمایشهای این چنینی شرکت می نمایند به وضاحت نشان می دهد که آنها فقط فقرا و بیکاره های فقیر می باشندوبس.

از سوی دیگردر رهبری و به راه اندازی و پول دهیی این چنین قضایا، نمایشات و تیاتر ها ، جالب است ، که از پیغمبر و قرآن فقط اسامه بن لادن ، سیاف و گلبدین و محقق و ربانی و یا به عبارت دیگر کسانی که در سطح ملی و بین المللی به حیث جنایت کاران جنگی شناخته شده اند، به دفاع برخاسته، علم مخالفت بلند می کنند ومحررو منشی های ایشان صورت دعوی تشکیل می دهند.

اما واقعیت چیست؟

اول اینکه پیغمبر مسلمانها محمد بن عبدالله، یک انسان بود مانند همه انسان های دیگر، می خورد ، می نوشید، می خوابید، نکاح می کرد، مستراح می رفت می جنگید ، زره می بست شمشیر داشت و فرماندهی می کرد، در زمان حیات خود در همه جا حضور داشت و با مردم تا زمان حیات یکجا بود. هیچگاهی روی خود را نپوشانده بوده و از چهره خود حتماً نمی شرمیده، به هرحال مانند همهء انسانها یک انسان بود. چرا باید از یک چنین انسانیکه که همین اکنون گفتار و کردارش سرمشق بسیاری از انسان های مانند خودش است، تصویر نکشید، اگر که ملا محمد عمر یا اسامه بن لادن از انتشار عکس و یا نقاشی صورت خود می ترسند و خود را پنهان می دارند، معلوم است که یک جنایت کار و تروریست اند ، هرچند مشاهده می شود که اسامه بن لادن مقابل کمره ظاهر شده است ، اما ملا محمد عمر اگر ظاهر نمی شودویا نمی شد به خاطر مخفی کاری های امروز بود. عکس آن سیاف ، گلبدین ، ربانی ، محسنی ، محقق و خلیلی و غیره پیروان حضرت محمد از تصاویر خود با وجود متهم بودن شان به جنایات علیه بشریت باکی ندارند. عین موضوع را می توان در سطح دیگر کشورها نیز مثال داد. محمد پیغمبر ، یک فرد ذهنی نیست ، بلکه یک واقعیت عینی بوده وحضور عینی داشته است، در زمانهایی که هنوز کمره نبود و نقاشی بنا بر ملاحظاتی منع شده بود. نویسندگان با قلم های توانای خود صورت حتی برهنهء پیغمبر خویش را با کلمات ترسیم نموده اند مثلاً

یعقوبی در تاریخ یعقوبی در جلد اول کتاب خود سیمای محمد را زیر عنوان " شمایل رسول خدا" ترسیم نموده  می نویسد:

« پیامبر خدا با مهابت و بزرگوار بود، به زیبایی و پاکیزگی آراسته بود، خوشرو و گشاده رو و خوش اندام بود. از چهار شانه بلند تر و از بلندبالاکوتاهتر، نه عیب بزرگ شکم داشت و نه نقص کوچکی سر، خوش سیما و زیبا بود، هیچکس از مردم هر چند بلند قامت با وی راه نمی رفت   مگر آنکه از او بلند تر می نمود، سری بزرگ داشت و مویی نه بس پیچیده و نه بسیار افتاده، اگر موی سرش( خودبخود) دوراه می شد (وگرنه آن دو راه نمی کرد) مویش از نرمهء گوشش نمی گذشت، رنگی روشن و بسرخی آمیخته داشت، و چشمانی سیاه و گشاده با مژه هایی پر مو، در آوازش گرفتگی بود، ریش انبوهی داشت، بیشتر سفیدی مویش از ریش در پیرامون چانه و از سرش در دو بناگوش بود، گونه هایش هموار و کم گوشت و دهانش گشاده بود، گفتاری شیرین داشت، نه بسیار کم سخن بود و نه پرگو، از سینه تا بناف، خط مویی بسیار باریک داشت، اندامش متناسب و معتدل، و سینه و شانه اش پهن بود، دو سر شانه اش از هم فاصله داشت، پشتی پهن داشت جز ران و ساق که زیر مفصلها است، تنی سفید و پاکیزه و از بالای سینه تا ناف خطی از مو کشیده داشت، و جز آن( سینه و شکم) مویی نداشت، دو ذراع و دو سر شانه و بالای سینه اش موی دار بود، استخوانهای بند دستش کشیده و کفی گشاده و بخشنده داشت، دو پنجهء دست و پایش قوی و درشت و انگشتها[ کشیده و بلند] و دو کف پا از زمین برآمده بود، بسرعت راه می رفت و هنگام راه رفتن چنان بود که گویی از زمین سراشیب فرود می آید، یا از روی سنگی بنشیب می رود، چون بطرف کسی بر می گشت با تمام بدن بر می گشت، دیده اش فروهشته و نگاهش بزمین بیشتر بود تا به آسمان،بیشتر نگاهش به گوشهء چشم بود، ...» 1

همچنان تصویر صورت و شمایل پیغمبر مسلمانها را می توان در کتب: حدیث هند بن ابی هاله در اسدالغابه ج 5 ص 72 و ج 1 ص 24 – 28 و بحار کمپانی ج6 ص 133، و مکارم الاخلاق ص 6 – 7 ، و معانی الاخبارصدوق، و حدیث علی بن ابیطالب در اسدالغابه ج1 ص 25 باز خواند.

همچنان در تواریخ ملاحظه می شود که بسیاری از افراد را به محمد شبیه دانسته اند و این خود نوعی از بیان تصویری است. مثلاً در تاریخ یعقوبی نوشته شده است که:« جعفر بن ابی طالب است که رسول خدا بدوگفت: اشبهت خلقی و خلقی،" درخوی و روی مانند منی"و حسن بن علی که فاطمه می گفت:

بأبی شبیه بابی غیر شبیه بعلی

 وقثم بن عباس و ابو سفیان بن حارث بن عبدالمطلب ، و اسهد بن عمره و هاشم بن عبدالمطلب بن عبد مناف ، و مسلم بن معتب بن ابی لهب»2

 بدین گونه با همین اوصاف امروزنیز شبیه به محمد شاید هزاران انسان پیدا شود. محمد نسبت به هیچ یک از انسانهای دیگر برتر وبهتر از لحاظ مقام انسانی خود نیست، جز به مقام و منزلت. که در این خصوص همه انسانها باهم تفاوت دارند. بدین لحاظ آنچه که در رابطه به دیگر انسان ها روا است برای او نیز روا دانسته می شود.

اما در مساله کاریکاتور، که برخی ها می پندارند که کارکاتور هنری گویا تحقیری و یا توهینی می باشد، باید گفت که کاریکاتور یک هنراست. در خطوط کاریکاتور مفاهیم و مقولات و مشخصات انسان و یا هر پدیده ای دیگری به انحای ویژهء خود ترسیم می گردد. به همانگونه که یک نویسنده و یا یک شاعر با کاربرد هنر نویسندگی و شاعری  مقاصد و مفاهیم را که لازم دانسته؛ بیان می دارد. این شعر و یا آن نوشته می تواند موافق و یا هم مخالف باشد. و یا صحنه ای از یک رویداد را در وجود افراد و یا اشیا به گونه ای که خود ازآن برداشت کرده به بیان آورد. اکنون باید دید که این شعر و نوشته و یا تصویر یا کاریکاتور مبنی بر یک واقعیت است یا نه؟

اگر است جایی برای نقد آن باقی نمی ماند. و اگر نیست و بنا بر خصومت شخصی و یا بغض و عداوت و تحقیر فرد و یا شئ نوشته و یا کشیده شده در این صورت اگر شعر یا داستان و یا رسم و یا کاریکاتور باشد باید که عاقلانه و انسانی به نقد آن پرداخت و برای رد آن و اثبات نظریات خود اسناد و مدارک ارائه کرد.

 مثلاً فیلمی راکه آقای " خیرت ویلدرز" هالندی تهیه دیده و گفته می شود که در آن برداشتهای از قرآن شده است،دقیقاً باید فیلم را دید، که آیا برداشت ها از قرآن همانگونه که در قرآن است، صورت گرفته یا اینکه تحریف به عمل آمده است. اگر برداشتهای "خیرت ویلدرز" از قرآن و یا دیگر روایات دینی چنانکه بوده و او ازآن فیلم ساخته باشد؛ در این صورت چرا باید مانع شد. چرا باید داد وواویلا به راه انداخت.و اگر نیست در سطح بین المللی باید دروغهای اورا افشا کرد و اسنادو مدارک قرآنی و روایات دینی برون کشید و نقد بر فیلم نوشت، چنانکه این کار معمول است و بالای هر فیلم و یا یک اثر هنری نقد و تقریظ به عمل می آید.در این صورت است که خواننده و یا بینده می تواند خود قضاوت کند.

برخی ها استدلال می نمایند که نباید روی مقدسات حرفی به زبان آورد.

خانم و یا آقای گل، باید خدمت به عرض رساند که آنچه  در نزد تو مقدس می باشد،در نزد دیگری مقدس نیست و نباید آنچه را که تو مقدس می شماری بالای دیگران به زور شمشیر تحمیل نمایی.

تو خانم و یا آقا،به خود اجازه می دهی که پنج میلیارد انسان را کافرگفته؛ سزاوار قتل و دوزخ بشماری و به مقدساتش کافر گفته توهین و تحقیر روا میداری؛ اما کسی دیگری اجازه ندارد به آنچه که یک اقلیت در سطح جهانی آنرا مقدس می شمارد، حقیقت مقدس ترا بیان بدارد. هرگاه اگر حقیقت مقدس ترا بیان نکرده باشد و دروغ گفته باشد، دراین صورت حق به جانبی که به دفاع از حق باخلق آثار قانع کننده بپردازی .ولی اگر مطابق روایات دینی و احادیث و آیات امری را به نمایش تصویری و یا نوشتاری بکشاند، عاقلانه این خواهد بود که به واقعیت های تاریخی اعتراف گردد، و جوانب مثبت نیز برملا شود. با اتکاء به این شیوه است که جلو مفسیدین و منافقینی را که با تکیه برآیات و احادیث اسلامی، ناروا ترین کار و غیر انسانی ترین اعمال را مرتکب می شوند ؛ گرفته خواهدشد . به ویژه این رسالت خُبره گان دین می باشد که سره را از ناسره جدا نمایند. با "خادیست" گفتن و "جادیست" گفتن و ملحد و مسلمان خواندن نمی توان مشکلات معنوی و مادی  زندگی را آسان ساخت و ایمان به خدا را پاکیزه نگهداشت  و به حقایق دست یافت.

من باوجود مشغولیتهای زیاد، این یادداشت را به خاطری نوشتم که ، می بینم که مفتیان مدعی " روشنفکری !" و "روشنگری !" بودن با سکوت شرمگینی در برابر حادثات که هرکدام میتواند بازگشت دوباره سیاه اندیش ترین گروهء بنام "طالبان" را تسریع بخشد، کنار آمده اند و همچنان دم دروازه ء دارالقدرت  تا رسیدن به کرسی ،مصروف بوسه زدن بر رکاب قزل ارسلان اند.

                                                                   ومن الخردالتوفیق

پینوشتها

1 – احمد بن ابی یعقوب" ابن واضح یعقوبی" تاریخ یعقوبی ، جلد اول، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، چاپ هشتم شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ، تهران ، ص،513 – 514  چ

 2 – همانجا  

 

 


March 10th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات